روانشناسی معاملات



Bias, که به سوگیری ترجمه شده یکی از مهمترین موضوعات در روانشناسی معاملات است. 

Bias در دیکشنری کمبریج به این معنی آمده است: پشتیبانی و یا مخالفت با شخص یا موضوعی خاص به شکلی غیر منصفانه، و به دلیل اجازه دادن به نفوذ و تاثیر دیدگاه های شخصی. 

با این تعریف اگر Bias  را نوعی حجاب بدانیم که مانع دیدن شفاف ما می شود. و همچنین،اگر ناخودآگاه بودن اکثر Bias را در نظر داشته باشیم . کلمه سوگیری ترجمه مناسبی برای Bias نیست، چرا که سوگیری  به معنی جهت گیری است و نشان دهنده فاعل بودن خودآگاه است  و هم نشانی از علت بودن در آن نیست. 

کلمه بسیار مناسب برای Bias غرض است. غرض در فرهنگ لغت به معنی هدف و مقصود است و گاها هدف و مقصودی که بر دیدن و قضاوت ما تاثیر می گذارد


              


غرض توجهی، نوعی غرض شناختی است که شخص وقتی به چیزی توجه می کند، بصورت خودکار چیزهای دیگر را نمی بیند. بعنوان مثال، معامله گری جفت ارز  یورو و دلار را معامله کرده و تمام توجه اش بر روی آن است و دیگر فرصت ها در جفت ارزهای دیگر را نمی بیند.

 این غرض بیشترین تاثیر را در تصمیم گیری دارد. وقتی شخص می خواهد تصمیم بگیرد اگر دچار این غرض باشد یک احتمال را می بیند و احتمال های دیگر را نمی بیند. وجود این غرض در معامله گر و تصمیم گیرنده با پیامدهای ضعیفی همراه است.




طرح واره ها گره ها و قالب هایی هستند که در کودکی در کودک ایجاد شده و او را شکل می دهند و بعدها بصورت بزرگترین موانع، سد راه رسیدن شخص به هدف های شغلی و ارتباطی، در می آیند.

تا کنون ۱۸ طرح واره شناسایی شده که بعضی از آنها به مانند، خود انضباطی ناکافی، شکست و تنبیه  تاثیرات مهمی در سرمایه گذاری و انجام معاملات دارند. در پست های آینده تک تک طرح واره ها و نفوذ آنها بر معاملات را بررسی می کنیم.



لنگر انداختن نوعی غرض شناختی است. شخص بر روی اولین اطلاعاتی که کسب کرده است تکیه می کند و بر مبنای آن اطلاعات تصمیم گیری می کند. بعنوان مثال، معامله گری که این غرض شناختی را دارد قبل از ورود به بازار تحلیلی را می خواند و با خواندن آن تحلیل متقاعد می شود و تصمیم می گیرد سهمی را بخرد. او با دیده شک به این تحلیل نگاه نکرده و اطلاعات تکمیلی را جمع آوری نمی کند و به اصطلاح در آنجا لنگر می اندازد و به سوی کسب داده های بیشتر حرکت نمی کند.


چگونه غرض لنگر انداختن احتمال ضرر را بالا می برد؟

هر تحلیلی از بازار حاصل نگاه نویسنده تحلیل از بازار است و خود بازار نیست. در واقع آن معامله گری که بر اساس این تک تحلیل به معاملات می پردازد، از ورای نگاه نویسنده تحلیل بازار را می بیند که اگر مخدوش نباشد قطعا برداشتی محدود است و اگر این معامله گر را با معامله گری مقایسه کنیم که علاوه بر این تحلیل دیگر تحلیل ها را می خواند و از موضع بلند تر و جامع تری به بازار نگاه می کند، دید محدودتر و بسته تری دارد و احتمال کسب سودش به نسبت معامله گری که دید وسیع تری دارد بسیار پایین تر است و در مقابل احتمال ضررش بیشتر.






ورد به دنیای معاملات و خرید و یا فروش با یک چیز شروع می شود و آن هم باور ما است. کسی که وارد دنیای معاملات می شود این باور را دارد که در اینجا به هدف هایش می رسد. و همچنین وقتی سهم و یا جفت ارزی را می خرد باور دارد که آن بالا می رود و یا زمانی که می فروشد باور دارو که آن سهم و یا جفت ارز پایین خواهد آمد.

باور داشتن به معنی دیدن است، در واقع معامله گر  قیمت سهم مورد معامله را در آینده بالا  می بیند و اقدام به خرید می کند و در برابر او معامله گری هم هست که قیمت را در آینده پایین می بیند و اقدام به فروش می کند. 

سوال کلیدی اینجا است که چه کسی درست می بیند؟

و پاسخ درست این است کسی که حجاب های کمی برای دیدن داشته باشد.

یکی از این حجاب ها که مانع دیدن درست می شوند، غرض ها هستند. با شناخت غرض ها و تشخیص آنها در خودتان و مدیریت کردن آنها، بدون هیچ شکی معاملات درست تر و سودآور تری خواهید داشت.



آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها